بیست سالگی
درود
بیست ســال گذشت.. اُه اُه … انگار همین دیروز بود بچه ی یک ساله ، سر کوچه ، شلوارش را خیس کردُ مورد تمسخر قرار گرفت. دلش میخواست کاری کند اما از دستش بر نمی آمد. بغضش ، بعد بیست سال فراموشم نشده. آن روز کودک اشکی نریخت و بخاطر سپرد…
بیست سال بر روی کره ی خاکی زندگی کردُ ، چیزهای زیادی به چشم دیدُ ، به گوش شنیدُ ، به زبان چشید … سر تا سر زندگیش ، حماقتهای پر تکرار و اندکی تجربه! و امیدوار به آینده ….
چه زود گذشت…
بدرود … [ 25 آبان 91 ]